کد مطلب:316816 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:164

آقا پناهم بده
آیت الله العظمی مرعشی نجفی قدس سره داستانی را برای پدر بزرگ مؤلف آقای حاج علی بدوی نقل نموده اند كه عین همین جریان را نیز در كتاب چهره ی درخشان قمر بنی هاشم علیه السلام از قول حجة السلام و المسلمین سید محمدتقی طباطبائی قمی ذكر نموده اند كه در ذیل می خوانید:

یكی از علمای نجف اشرف، كه مدتی به قم آمده بود، برای من چنین نقل كرد كه: من مشكلی داشتم. به مسجد مقدس جمكران رفتم و درد دل خود را به محضر حضرت بقیةالله حجة بن العسكری امام زمان - عجل الله تعالی فرجه الشریف - عرضه داشتم و از او خواستم كه نزد خدا شفاعت كند تا مشكلم حل شود. برای همین منظور به كرات به مسجد مقدس جمكران رفتم ولی نتیجه ای ندیدم.

روزی هنگام نماز دلم شكست و عرض كردم: مولا جان، آیا جایز است كه در محضر شما و در منزل شما باشم و به دیگری متوسل شوم؟ شما امام من می باشید، آیا زشت نیست با وجود امام حتی به علمدار كربلا قمر بنی هاشم متوسل شوم و او را نزد خدا شفیع قرار دهم؟!

از شدت تأثر بین خواب و بیداری قرار گرفته بودم. ناگهان از چهره ی نورانی قطب عالم امكان حضرت حجة بن الحسن العسكری - عجل الله تعالی فرجه الشریف - مواجه شدم. بدون تأمل به حضرتش سلام عرض كردم. حضرت با محبت و بزرگواری جوابم را دادند و فرمودند: نه تنها زشت نیست و نه تنها ناراحت نمی شوم، بلكه شما را راهنمایی هم



[ صفحه 175]



می كنم كه به حضرتش چه بگویی. چون خواستی از حضرت اباالفضل علیه السلام حاجت بخواهی، این چنین بگو:

یا أباالغوث أدركنی!! ای آقا پناهم بده.



بر لب آبم، و از داغ لبت می میرم

هر دم از غصه جانسوز تو آتش گیرم



مادرم داد به من، درس وفاداری را

عشق شیرین تو آمیخته شد با شیرم



گاه سردار و علمدارم، گاهی سقا

گه به پاس حرمت، گشت زنان چون شیرم



سعی ها كرد عدو، تا كندم از تو جدا

با وجودت كه تواند كه كند تسخیرم



گر مرا شور جوانی و بهار عمر است

از خزان تو دگر ای گل زهرا پیرم



سعی بسیار نمودم كه كنم سیرابت

گشتم آخر خجل از كوشش بی تأثیرم



اكبرت كشته شد و نوبتم آخر نرسید

سینه ام تنگ شد از بس كه بود تأخیرم



غیرتم، گاه نهیبم زند از جا برخیز

لیك فرمان مطاع تو شود پاگیرم



تا كه مأمور شدم، علقمه را فتح كنم

آیت قهر، بیان شد، ز لب شمشیرم



سایه پرچم تو، كرد سرفراز مرا

عشق تو كرد عطا، دولت عالم گیرم



[ صفحه 176]



كربلا كعبه عشق است و من اندر احرام

شد درین قبله عشاق دو تا تقصیرم



دست من، خورد به آبی كه نصیب تو نشد

چشم من، داد از آن آب روان تصویرم



باید این دیده و این دست، دهم قربانی

تا كه تكمیل شود حج من و تقصیرم



زین جهت، دست به پای تو فشاندم بر خاك

تا كنم دیده فدا، چشم به راه تیرم



ای قد و قامت تو معنی (قد قامت) من

ای كه الهام عبادت ز وجودت گیرم



وصل شد حال قیامم ز عمودی به سجود

بی ركوع است نماز من و این تكبیرم



جسدم را به سوی خیمه ی اصغر نبرید

كه خجالت زده ز آن تشنه لب بی شیرم



تا كند مدح ابوالفضل، امام سجاد

نارسا هست (حسان) شعر من و تقریرم



شعر از «حسان»



[ صفحه 177]